نوشته شده در تاريخ شنبه 8 مهر 1391برچسب:نظر از یاد نره, توسط (elone)$ |

بچه که بودم ازخدامیخواستم که به من دوچرخه بدهد!

بزرگ که شدم دیدم فایده نداردگفتم یه دوچرخه بدزدم!

وبعدازخدابخواهم مراببخشد!

باتوازخاطره ها سرشارم.

باتوتاآخرشب بیدارم.

عشق من دست تو یعنی خورشید.

گرمیه دست تو را کم دارم!!!

خوشحالی که دلمو شکستی

بدان ای نازنین آنچه شکستی!

تصویرزیبای خودت بود که دردلم

ساخته بودی!

کلاس عشق مادفتر ندارد

شراب عاشقی ساغر ندارد

بدوگفتم که مجنون تو هستم

هنوزآن بی وفا باور ندارد!

چطوربودن؟

صفحه قبل 1 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.